
تفاوتهای طب سوزنی با طب مدرن
در طب مرسوم، علت و معلول براساس فرضیه ارسطویی است، لذا علت و معلول مجرد، مستقل و بدون تغییر و حركت میباشد
در سالهای اخیر نهتنها در ایران، بلكه در كشورهای اروپایی، آمریكا، كانادا، استرالیا، آسیای جنوب شرقی و… استفاده از طب مكمل یا درمانهای طبیعی رواج بسیاری یافته است. همانطور كه در شمارههای پیش نیز به تفصیل بررسی شد، طب مكمل شاخههای فراوانی دارد؛ از جمله، طب سوزنی (اكوپانكچر)، رفلكسولوژی، هومیوپاتی، تاچروتایی، استئوپاتی، كایروپراكتیك، هربالوژی، گایدو ایمجینگ و…
در میان درمانهای طبیعی، طب چینی ماحصل هزاران سال تحقیق و كارهای كلینیكی، تألیف، تجدیدنظر و… است. این شاخه اكنون یك طب مكمل، مستقل و كامل میباشد كه علت و درمان تمام بیماریها در آن معلوم و مشخص است. برای درك فلسفه و شیوه درمان و تشخیص در طب چینی لازم است آن را با طب غربی مقایسه كنیم. عمر طب: عمر طب رایج یا طب غربی حدود 200- 300 سال است.
زمانی كه بشر موفق به كشف داروهای شیمیایی شد و دست به جراحی زد، تحولی عظیم در زندگیش اتفاق افتاد. او با روشهای بسیار ساده (مثل خوردن قرص) توانست بر عفونت، تب و درد غلبه كند. كشف آنتیبیوتیكها انقلاب عظیمی در ارتقای سطح سلامت بشریت بود كه سالیانه میلیونها نفر را از مرگ حتمی نجات داد. همه ما مدیون دانشمندانی هستیم كه طب رایج را پایهگذاری كردند؛ ولی استفاده از این طب معمولاً در كوتاهمدت مفید است. و اما عمر طب مكمل (سوزنی) به بیش از 5000 سال میرسد. اكتشافات باستانشناسی در چین و پیدایش سوزنهای سنگی و استخوانی بیانگر این مدعاست.
اسناد و نوشتههادر كتاب طب داخلی كه توسط امپراتور زرد نگاشته شده نشان میدهد كه طب چینی بین 5-7 هزار سال سابقه در درمان مردم چین دارد. عمر استفاده از گیاهی به نام «آرتیمندیا ولگاریس» توسط عملی ماكسی باسشن (استفاده از یك ذغال داغ كه روی سوزنها گذاشته میشود تا حرارت به عمق بدن برسد) به قدمت تاریخ بشر است.
انسان اولیه به این نكته پی برد كه استفاده از یك گیاه خاص (برای روشن كردن آتش) باعث نشاط و شادابی و كاهش دردهای او میشود. طب سنتی در ایران نیز قدمتی دیرینه دارد و به حكمایی چون رازی، بوعلیسینا و… بازمیگردد. همه ما حتماً از زبان مادر یا پدربزرگهایمان شنیدهایم كه از حكیمشان به عنوان سمبل دانش، معرفت و اخلاق یاد میكنند.
دیدگاه طب مكمل یا طب سوزنی
این دیدگاه تركیبی است؛ یعنی پزشک ابتدا بیمار را به طور كامل معاینه کرده و شرح حال او را میگیرد. سپس تمام این اطلاعات جمعآوری و علت ایجاد یك الگوی بیماری در كل بدن مشخص میشود و پزشك حاذق براساس دید كلی و در نظر گرفتن كل بدن به تشخیص میرسد.
در این دیدگاه اگر بیماری با سردرد مراجعه كند، پزشك با گرفتن شرح حال و پیدا كردن سرنخهایی باید بفهمد كه سردرد مربوط به كدام ارگان اصلی (كبد، معده، مثانه و…) است و به طور كلی آن ارگان را تحت درمان قرار دهد؛ به همین دلیل و به علت دیدگاه كلنگر طب مكمل و طب سوزنی، در بسیاری از موارد بیمار وقتی به خاطر یك مشکل (فرضاً لاغری) مراجعه میكند، با كمال تعجب سایر مشکلات و بیماریهایش نیز برطرف میشود (به عنوان مثال خانمی که پریودش منظم میشود، خواب و سطح انرژیاش نیز بهبود مییابد و حتی نشاط و شادابی بیشتری پیدا میکند).
البته این در صورتی است كه درمانگر با دانش كافی بیمار را مشاهده و درمان كند. چه بسا امروزه شاهد رشد بیرویه درمانگران با تجربه ناكافی هستیم كه فقط علائم بیماری را بهبود میبخشند و به اصطلاح علامتدرمانی میكنند، نه درمان ریشهای.
علت و معلول
در طب مرسوم، علت و معلول براساس فرضیه ارسطویی است، لذا علت و معلول مجرد، مستقل و بدون تغییر و حركت میباشد. اما در طب مكمل (سوزنی) علت و معلول میتوانند در تداوم یكدیگر، یا ضد هم و یا حتی مكمل یكدیگر باشند، تبدیل به هم شوند و یا یكدیگر را به نفع یكدیگر مصرف كنند (براساس فلسفه طب چینی).
شیوه عمل و سیستم
در طب مرسوم بعد از پیدا شدن علت بیماری، باید آن را نابود کرد (مثل كشتن میكروبها و قارچها) و در مواردی كه این مهم امكانپذیر نباشد، عامل بیماری با دارو كنترل و ساكت میشود (مثل تجویز كورتون در بیماریهای اتوایمیون). این سیستم تهاجمی است و به عامل بیماری و بدن حمله میكند. در طب مكمل (سوزنی) باید در بدن هارمونی و تعادل ایجاد كرد؛ به این معنا که باید علت و معلول هماهنگ و متوازن شوند و به حالت طبیعی درآیند.
این سیستم، تعادلی است، نه تهاجمی و نهتنها به بدن حمله نمیكند، بلكه آن را به توازن و هماهنگی میرساند و با آن دوست است. اجازه دهید در اینجا مثالی بزنیم: فرض كنید فردی مبتلا به سرطان است. در طب مرسوم سلولهای سرطانی به وسیله اشعه (رادیوتراپی) و به اصطلاح عامیانه برق دادن و یا داروهایی كه سلولها را میكشند (شیمیدرمانی)، كشته میشوند.
این روش تهاجمی است، زیرا علاوه بر سلولهای سرطانی، سلولهای سالم بدن نیز كشته میشوند. بدن ما با این سیستم سازگار نیست و رفتهرفته تحلیل میرود. ولی در طب مكمل (سوزنی) علت سرطان كه تجمع خون و انرژی است، تحت درمان قرار میگیرد و با استفاده از روشهای غیرتهاجمی انسداد جریان خون برطرف شده و انرژی بهبود مییابد. حال آنكه طب سوزنی بدن را تحریك كرده و مواد ضددرد ترشح میكند كه طبیعی و درونزا هستند و به این ترتیب جلوی انتقال درد به مغز را میگیرند!
از نظر طب مرسوم وقتی آزمایش خون، ادرار، مدفوع، سونوگرافی، MRI و… سالم باشد، فرد سالم تلقی میشود.
حیطه عمل
در طب مرسوم حد و مرز آناتومیك دستگاههای بدن حیطه عمل است. مثلاً معده عضوی است با مشخصات خاص كه در زیر جناغ و با انحراف كمی به چپ قرار دارد و…
در طب مكمل (سوزنی) حیطه عمل فیزیولوژی دستگاههای (زانگ- فو) توپُر و توخالی است (مثلاً كبد و كیسه صفرا) و مرزهای آناتومیك، چندان مطرح نیست. در این طب كار روی كانالهایی انجام میشود كه قابل مشاهده نیستند (اگرچه امروزه بعد از هزاران سال توسط دوربینهای مخصوص قابل مشاهده شدهاند!!!). مثلاً برای تقویت كانال (مررین) معده باید از نقطه كنار زانو استفاده كرد كه از نظر طب مرسوم كاری غیرعقلانی است و توجیه علمی ندارد.
دستگاههای بدن
از نظر طب مرسوم ارگانهای بدن (مانند معده، طحال، قلب، كبد، كلیه و…) به هم ربطی ندارند و مستقل از یکدیگر كار میكنند (متخصصان آنها هم جدا هستند) پس اگر بیماری دچار درد معده باشد، به متخصص كلیه مراجعه نمیكند. در طب مكمل (طب سوزنی) دستگاههای بدن در ارتباط نزدیك با یکدیگرند. مثلاً كلیه مادر، كبد است و قلب و روده كوچك جفت (و یا زن و شوهر هستند)؛ بنابراین طبق قوانین خاص (قانون مادر و فرزند و…) روی عملكرد یكدیگر تأثیر میگذارند. این تأثیرها بسیار ظریف و زیبا عمل میكنند و برای پزشكانی كه سالها طب سوزنی كار كردهاند و به بدن انسان دقیقتر نگاه میكنند، بسیار شگفتانگیزند.
از طرف دیگر براساس دیدگاه 5 عضو و از نظر طب چینی (مكمل)، هر ارگان به عضو خارجی باز میشود و از روی آن عضو میتوان تا حدودی به اختلالات آن ارگان پی برد؛ مثلاً كبد به چشم باز میشود و در هپاتیت چشمها زرد میشوند.
جسم و روان
در طب مرسوم، متخصصان روان و جسم جدا از هم به درمان بدن میپردازند، اما در طب مكمل (سوزنی) جسم، احساس، ذهن و روح در هم آمیختهاند و انسان ماحصل جمع آنهاست؛ بنابراین جسم و روح و ذهن با هم باید درمان شوند. بد نیست بدانید كه هر ارگانی در طب سوزنی دارای روح خاصی است. روح كبد، انزال سول و روح ریه كورپورال سول و… طب سوزنی دانشی وسیع، رمزآلود و دقیق و گنجینهای بیپایانی است كه یادگار نیاكان و دانشمندان میباشد.
وسایل كار
وسایل كار در طب مرسوم مشخص است: داروهای شیمیایی، ابزار جراحی و… وسایل كار در طب مكمل (سوزنی) سوزن و ماكسی، خونگیری، گیاهدرمانی، گوآشا، بادكش روشهای زندگی سالم، تغذیه سالم، یوگا و تایچی (تنفس صحیح و تجسم خلاق) است.
سرعت عمل
در طب مرسوم سرعت عمل بالاست و همین عامل یكی از علت پرطرفدار بودن آن است. درمان به طریق طب مرسوم راحت و در كوتاهمدت عالی است؛ ولی متأسفانه عوارض جانبی دارد و درمان اغلب ریشهای نیست. در طب مكمل (سوزنی) تأثیر درمان با اندكی تأخیر (معمولاً از جمله 3 و 4) آغاز میشود. استفاده از سوزنهای موییشكل (كه معمولاً بدون درد هستند) ممكن است مخاطبان خاص خود را داشته باشد؛ ولی این درمان بدون عارضه است و چون اغلب ریشهای كار میكند، اثرات آن از طب مرسوم پایدارتر است.
طی پژوهشی در چین (طی 30 سال گذشته روی بیشتر از دویست هزار نفر) معلوم شده كه طب سوزنی اگر توسط فرد ماهر و با دانش كافی انجام شود، تنها عارضهای كه دارد، افزایش طول عمر است.
معیار سلامتی
به این قسمت توجه كنید: از نظر طب مرسوم وقتی آزمایش خون، ادرار، مدفوع، سونوگرافی، MRI و… سالم باشد، فرد سالم تلقی میشود؛ در حالی که متأسفانه اینطور نیست. چه بسیار افرادی كه سالهاست از درد یا ناراحتی خاصی شكوه میكنند، ولی تمام معیارهای سلامتی طب مرسوم را دارند.
در واقع آنها بیمارند، ولی طب مرسوم قادر به تشخیص بیماریشان نیست، زیرا وسایل و ابزار دقیقی ندارد. در طب مكمل (سوزنی) معیارسلامت متفاوت است. این معیارها شامل تعادل و طبیعی بودن جریان Q1 یا انرژی خون، مایعات بدن، اكسیر حیاتی، هضم و جذب و ذخیره كردن متعادل مواد غذایی و متعادل بودن فعالیتهای فیزیولوژیك میباشد. در یك فرد سالم خون و انرژی آزادانه- مثل زمان كودكی- در كل بدن و بدون مانع حركت میكند و احساس نشاط و شادابی و سبكی به فرد میدهد. فرد سالم در طب سوزنی دارای پوستی به رنگ طبیعی، زبانی طبیعی و برق در چشمهاست.
تون صدا، وضعیت نشستن، ایستادن و راه رفتن همگی از نظر درمانگر طبیعی است. این فرد ذهن و جسم سالم دارد، خوب فكر میكندو نحوه برخورد با احساسات منفی را میداند. فراموش نكنید كه طب مكمل (سوزنی) سالها قبل از بروز بیماری میتواند فرد بیمار را تشخیص دهد (یعنی وقتی كه فرد از نظر معیارهای سلامت طب مرسوم كاملاً سالم است).
خوانندگان گرامی توجه كنند كه هدف از نگارش این مطلب اثبات ارجحیت طب مكمل (سوزنی) بر طب مرسوم و یا برعكس نیست (زیرا آنجا كه طب مرسوم از درمان بازمیماند، طب مكمل به كمك میآید و برعكس)، بلکه هدف، آشنایی با این دو روش درمانی و مقایسه آنهاست. سلامت ما بدون وجود داروهای شیمیایی هر روزه در معرض تهدید است، ولی نباید در مصرف آنها افراط كنیم. از طرفی، درمان بدون طب مكمل (سوزنی)، درمانی ناكارآمد است، ولی نباید به آن اكتفا كرد.