
ضعف مهارت مردان، زمینهساز بروز افسردگی در زنان متأهل است
براساس آماری که از تحقیقات ما استخراج شده است، به نظر میرسد از نظر مهارتهای اجتماعی در طول سالهای اخیر، زنان بهتر از مردان عمل کردهاند و مردان ازآنجاییکه اغلب به دنبال نانآوری هستند و سعی میکنند درآمد داشته باشند، بسیاری از آموزشها را یاد نمیگیرند که این موضوع میتواند برای خانوادهها آسیبرسان باشد.
یک روانپزشک گفت: زنان مهارتهای اجتماعی قویتری دارند و ضعف این مهارتها در مردان، باعث ایجاد افسردگی در زنان بهویژه زنان متأهل میشود.
نسرین دانش؛ روانپزشک و استاد دانشگاه، در تعریف سلامت روان اظهار کرد: سلامت روان با بیماری روانی بیان میشود؛ فردی که مشکلاتی از نظر عملکرد فردی و اجتماعی نداشته باشد و آسیبرسان به خود و دیگری نباشد، بیماری روانی ندارد. در نتیجه رد بیماری روانی، مساوی سلامت روان است. شاخصههای سلامت روان، آسیبنرساندن به خود یا دیگری و نداشتن بیماری و اختلال عملکرد فردی و اجتماعی است که هرکدام از این موارد، معیارهایی دارد. تعریف سلامت روان در بین زنان و مردان تفاوتی ندارد؛ زمانی که میگوییم سلامت روان، تعریفی برای انسان است و اینکه چه کسی سالمتر است و چه کسی سالمتر نیست، به این موضوع بازمیگردد که این انسان براساس نقش اجتماعی و کارایی خود، چه زن و چه مرد، چگونه عمل میکند و تا چه حد میتواند در نقش خود، عملکرد بهتری داشته باشد که در این موضوع تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد.
سطح سلامت روان ایران نسبت به دنیا ضعیفتر است
او در مورد وضعیت ایران نسبت به جهان تصریح کرد: ازآنجاییکه در ایران سطح افسردگی در طول سالهای گذشته به دلیل استرسهای مختلف بالا رفته است، باید اینگونه در نظر بگیریم که احتمالاً عملکرد پایینتری را از لحاظ سلامت روان داریم و سطح سلامت روان از منظر اینکه فرد مهارتهای اجتماعی را بداند، در ایران نسبت به دنیا ضعیفتر است. هر سال سازمان بهداشت جهانی وضعیت و رتبه کشورها را از لحاظ سلامت روان اعلام میکند. براساس این رتبهبندی تا سال ۲۰۰۵، ایران رتبه جالبی نداشت و در سالهای اخیر موردی مطرح نشده است، زیرا ما آماری اعلام نکردهایم. باید میزان افسردگی و سایر بیماریها را اعلام کنیم تا who ما را در گروهی قرار دهد که معلوم شود در مقایسه با جهان چه وضعیتی داریم.
بیش از ۵۰ درصد ایرانیان افسردگی دارند
این استاد دانشگاه با اشاره به نرخ افسردگی در ایران گفت: طبق آخرین آماری که در مورد نرخ افسردگی در ایران تحقیق شده و انجمن روانپزشکان به صورت رسمی اعلام کرده است، در بین کسانی که به کلینیکهای روانپزشکی مراجعه کردهاند، ۲۳٫۶ درصد افسردگی داشتهاند، اما براساس تعریف ما، از بین بیماران افسرده فقط یکسوم به کلینیکها مراجعه میکنند و دوسوم به دلیل اینکه برچسب بیمار روانی به آنها نخورد، سعی میکنند از کلینیکها دور باشند؛ در نتیجه برداشتمان این است که این آمار باید بیشتر از ۵۰ درصد باشد. بیشترین دلیل عدم مراجعه بیماران در دنیا، برچسبخوردن است و فردی که به روانپزشک مراجعه نمیکند میخواهد برچسب نخورد. نکته دوم اینکه بیماران از مصرف دارو میترسند؛ زیرا فکر میکنند دارو بهنوعی معتادشان میکند. درصورتیکه این موارد افسانههایی است که افراد نسبت به مصرف دارو دارند و فکر میکنند اعتیاد میآورد و تا آخر عمر باید دارو مصرف کنند.
او ادامه داد: بهترین راهحل مشکل مراجعهنکردن بیماران، ارتباطات رسانهای است و توضیحی که مردم از طریق رادیو و تلویزیون و رسانههای ارتباطی دریافت میکنند، از همه چیز مهمتر است. فرهنگ جامعه باید در رابطه با سلامت روان و بیماریهای روانی بالا برود. مسلماً باسوادترشدن مردم و اهل مطالعه بودن نیز میتواند مؤثر باشد، اما فکر میکنم در ایران بهتر از هرچیزی، رسانهها میتوانند مؤثر باشند.
ضعف مهارت در مردان، زمینهساز بروز افسردگی در زنان متأهل
دانش با اشاره به وضعیت سلامت روان زنان و مردان ایرانی بیان کرد: ازآنجاییکه دسترسی به آمار ایران وجود ندارد، میتوانیم به شکل تجربی این موارد را اعلام کنیم. براساس آماری که از تحقیقات ما استخراج شده است، به نظر میرسد از نظر مهارتهای اجتماعی در طول سالهای اخیر، زنان بهتر از مردان عمل کردهاند و مردان ازآنجاییکه اغلب به دنبال نانآوری هستند و سعی میکنند درآمد داشته باشند، بسیاری از آموزشها را یاد نمیگیرند که این موضوع میتواند برای خانوادهها آسیبرسان باشد. در اغلب موارد، میزان مشارکت مردان برای حل مشکلات فرزندان و همسر خیلی کم بوده؛ در نتیجه درصد افسردگی زنان دو برابر مردان است و این آمار در زنان متأهل بیشتر است. پس میتوان گفت ضعف مهارت در مردان، زمینهساز بروز افسردگی بالاتر در زنان متأهل است.
او افزود: درصد افسردگی و بیماریهای اضطرابی در زنان بالاتر است و درصد برخی از انواع اعتیاد و مشکلات رفتاری در مردان بیشتر است؛ در نتیجه اینکه بخواهیم مقایسه قطعی کنیم که کدام گروه بیشتر دچار مشکلات روانی هستند، دشوار است. از طرفی این موضوعات با یکدیگر همپوشانی دارند؛ بسیاری از افرادی که افسرده میشوند، درگیر اعتیاد هم میشوند. لذا اگر بخواهیم همپوشانی را در نظر بگیریم، برآورد نتایج بیماریهای روانی بسیار مشکل خواهد بود.
آموزش پیش از ازدواج به دختران باعث پیشگیری از اختلالات روانی میشود
دانش درخصوص سیاستهایی که باید دولت برای بهبود وضعیت سلامت روان زنان و دختران اتخاذ کند، گفت: گروههایی به صورت NGO در دنیا فعالیت میکنند که از آنها الگوبرداری کردیم. در حال حاضر تعدادی NGO در برخی استانها بهمنظور ارایه تکنیکهای آموزشی و حمایتی زنان راهاندازی شده است. مهمترین نکته، حرکت به سمتی است که بهداشت روان را گسترش دهیم و این بهداشت روان به صورتی باشد که فرد را صاحب عزت نفس کنیم تا به خود احترام بگذارد و خود را دوست داشته باشد و منابع کنترل فردی را به او بشناسانیم. به او بیاموزیم تو منبع کنترل اطرافت، خودت و ذهنت هستی، نه اینکه دیگران بتوانند تو را کنترل کنند و تا حدودی این موضوع را به سمتی ببریم که کارآیی و سازگاری فرد نسبت به اطرافش بالاتر رود و درک اطرافش بهتر شود. تمام این حرفها به این موضوع بازمیگردد که خودآگاهی فرد بالاتر رود. مرحله بعدی این است که این افراد را به سمت معنادرمانی ببریم و بگوییم رنجی که میبری، حاصل وجود نادانیها و جهلی در زندگی تو است و زمانی که این جهل برطرف شود و به سمت منبع معنا حرکت کنی، زندگی تو تغییر خواهد کرد؛ اتفاقاتی که میافتد به این دلیل است که این منبع حمایتی را دور از خودت فرض کردی و باید آن را نزدیک خود کنی. باید هدفی بسیار والا در ذهن به وجود بیاید تا فرد بتواند از چنبره این همه ناراحتی که در ذهن انباشته میشود، نجات پیدا کند.
این روانپزشک تأکید کرد: معمولاً در NGOها آموزش مؤثری برای این افراد در زمینه مهارتهای زندگی و خودشناسی وجود دارد و روی معنادرمانی آنها کار میکنیم. حمایتهای مذکور برای زنان و دختران مؤثر است، اما اگر برای دختران پیش از ازدواج انجام شود، بسیار مؤثرتر خواهد بود؛ چراکه درحقیقت پیشگیری صورت میگیرد.
او ادامه داد: دولت حتماً باید حمایت کند و NGOها باید طرحهایی که دارند و میزان پوششی که از نظر اجتماعی میتوانند داشته باشد را ارایه دهند. دولت نیز باید با NGOهایی که ثبت شدهاند، در تماس باشد و از آنها بخواهد که این کار را شروع کنند؛ زیرا هیچ دولتی نمیتواند همه بار را بهعهده بگیرد؛ در نتیجه باید حمایت کند تا NGOها فعالتر باشند و گروه بیشتری را پوشش دهند. رسانهها و سایتهای معتبر نیز میتوانند NGOها را بهعنوان محلهایی قابل اعتماد که افراد بدون صرف هزینه زیادی، منابعی برای حمایت روانی داشته باشند، معرفی کنند.