دلایل کاهش تمایل زنان به فرزندآوری
کارشناسان یکی از عوامل کاهش جمعیت در ایران را نگاه زنان به فرزندآوری میدانند. کاهش تمایل به فرزندآوری در سالهای اخیر در آمار به خوبی دیده میشود. مدیر کل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی ثبت احوال گفته رشد سالانه جمعیت از 3.1 در سال 45 به 1.3 در سال 90 رسیده است.
به گفته علیاکبر محزون خانوادههای 4 نفره در سال 85 به خانوادههای 3نفره در زمان فعلی رسیدهاند. همچنین بنابر آماری که محزون ارائه کرده 14.4 درصد زوجین بدون فرزند و 18.9 درصد آنها یک فرزند دارند. درحالیکه 79 درصد متولدین قبل از سال 50 دارای سهفرزند و بیشتر بودهاند. به همین منوال تکفرزندی در کشور از مرز 33 درصد عبور کرده است.
مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی ثبت احوال همچنین در آمار دیگر میگوید در سال 65 تعداد خانمهای 15 تا 49 ساله 10.5 میلیون نفر بود. همین آمار در سال 90 به 22 میلیون و 300 هزار نفر رسیده است. در حالی که فرزندآوری با کاهش چشمگیری روبرو بوده است.
کارشناسان کاهش تمایل زنان برای فرزندآوری را تنها به مقاومت آنها نسبتبه نگاه بیرونی مربوط نمیدانند. مشکلات اقتصادی از دلایل دیگر زنان برای کاهش باروری است. به گفته آنها بحرانهای اقتصادی و تمایل برای استقلال مالی از دیگر دلایل این کاهش تمایل است.
همچنین به گفته بسیاری اخراج 47 هزار زن از کار به دلیل استفاده از مرخصی 6ماهه زایمان در کاهش تمایل زنان به فرزندآوری بیتاثیر نبوده است. معاون فنی درآمد سازمان تامین اجتماعی این اتفاق را دلیل خوبی برای نگرانی زنان شاغل برای بارداری میداند.
یک انسانشناس در تحلیل کاهش تمایل زنان به باروری معتقد است “وظیفه بارداری یک امر زیستی و بر دوش زنان است. زنان دهههای پیشین که بیش از 2 یا 3 فرزند داشتند در معرض سوءبرداشت هایی نسبت به تفکر خود قرار میگرفتند و به “سطح پایین بودن” متهم میشدند. این نوع ذهنیت که حاصل تبلیغات گسترده در معنای وسیع و همهگیر است، به زمان حال هم تسری پیدا کرده و اتفاقا آن قدر تشدید شده که در حال حاضر نه تنها داشتن فرزند کمتر نشانه یک تفکر سالم است، بلکه در سالهای اخیر نداشتن بچه رواج یافته است”.
از سیاست فرزند بیشتر تا سیاست فرزند کمتر
فاطمه سیارپور –انسانشناس و عضو شورای مرکزی انسانشناسی و فرهنگ، با اشاره به سیاستهای سالهای 60 و 70 دولت درباره کنترل جمعیت گفت: مهم ترین مسئله کنونی در باره سیاستهای دولت در خصوص کنترل جمعیت، وجود شکاف میان این سیاستها و اجرای آن در میان اقشار مردم است و به نظرم این مسئله یک دلیل مهم تاریخی دارد که نباید از آن غافل بود.
سیارپور در ادامه اظهار کرد: در دهههای گذشته به ویژه اواخر 60 و 70 سیاستها به گونهای بود که دولتها دائم مضرات و آسیبهای فرزند زیاد به ویژه آسیبهای تربیتی، اجتماعی و روانی را تبلیغ میکردند. نسل بارور که آن زمان، سنی حدود 18 تا 35 سال داشتند این گزارهها را که اتفاقاً در یک مملکت تازه از جنگ گذشته معقول بود، با منطق زندگی سالم مطابق دیدند و آن را به کار گرفتند. بنابراین نسل گذشته بارور ما بعد خانوار را به شدت کاهش دادند.
وی همچنین تصریح کرد: اما دولتها و سیاست گذاران کنترل جمعیت گویی فراموش کردند که اگر در این مسئله موفق شدند و توانستند جمعیت را در جهت کاهش آن کنترل کنند، مهمتر از همه به دلیل اینکه بدگوییهای یکطرفه و یکسویه از فرزند زیاد بوده و دیری نمیگذرد که شرایط بحرانی حاصل از جنگ رو به زوال میگذارد و امکانات مختلف اعم از آموزشی مثل دانشگاهها و غیره افزایش یافته و در این میان کشور به جمعیت سالم و متعادل نیاز پیدا میکند.
این پژوهشگر به تغییر سیاستها از فرزند کمتر به فرزند بیشتر پرداخت و در اینباره توضیح داد: در طول سالهای گذشته بعد تبلیغاتی به گونهای عمل کرده که این مسئله یعنی فرزند کمتر مساوی با زندگی بهتر درونی شده است. حالا برای جبران این وضعیت مثلا در کلاسهای آموزش قبل از ازدواج که در مراکز دولتی برگزار میشود، خبری از آموزش مسائل پیشگیری نیست و از سوی دیگر وسایل جلوگیری از بارداری را که تا چندی پیش به وفور و رایگان در همین مراکز توزیع میشد، دیگر وجود ندارد.
زن امروز نگران سوءبرداشتهاست
وی ادامه داد: این مسئله نشان میدهد دولت درصدد افزایش جمعیت است. اما نباید فراموش کرد این درونیشدن اتفاقافتاده و روی زنان تاثیر بیشتری داشته است. زیرا وظیفه بارداری یک امر زیستی و بر دوش زنان است و زنان دهههای پیشین که بیش از 2 یا 3 فرزند داشتند در معرض سوءبرداشت هایی نسبت به تفکر خود قرار میگرفتند و به سطح پایین بودن متهم میشدند. این نوع ذهنیت که حاصل تبلیغات گسترده در معنای وسیع و همه گیر یعنی ابعاد آموزشی آن از رسانههای عمومی تا مدارس و دانشگاهها و درمانگاهها و غیره است به زمان حال هم تسری پیدا کرده و اتفاقا آن قدر تشدید شده که در حال حاضر نه تنها داشتن فرزند کمتر نشانه یک تفکر سالم است، بلکه در سالهای اخیر نداشتن بچه رواج یافته است.
فاطمه سیارپور درباره ازدواجهایی که هرگز به فرزندآوری منتهی نمیشوند گفت: اگر در دهههای پیش تحت تاثیر همین تبلیغات، در ازدواج تامین نیازهای جنسی از کنترل جمعیت و فرزندآوری تفکیک شد، الان مسئله ازدواج در حال تفکیک از بچه دارشدن است. یعنی ما به کرات میتوانیم ازدواج هایی را ببینیم که هرگز به فرزندآوری و بچه دارشدن منجر نمی شوند و در عین حال زندگی زوجین دوام هم دارد.
این انسانشناس همچنین اظهار کرد: با درست و غلط بودن شرایط فعلی کاری نداریم، اما با این پیشینهسازی تاریخی، زن امروز کاملاً حق دارد که نگران سوءبرداشتها باشد. از سوی دیگر این حرف هم درست است که بازنمایی زن در شرایط تبلیغاتی اعم از رسانههای دیداری و شنیداری هم بازنمایی یک زن بچه دار و در عین حال منفعل است که بر همین سوء برداشتها و ذهنیتها دامن میزند.
عضو شورای مرکزی انسانشناسی فرهنگ در ادامه به تاثیر تحصیلات بر فرزندآوری اشاره کرد و در اینباره توضیح داد: یکی از عوامل مهم کاهش باروری تحصیلات است. ولی باید توجه داشت همان طوری که علت تاریخی گفته شده، تنها علت نیست، همه علتها در تحصیلات زنان خلاصه نمی شود.
نگاه زن تحصیلکرده متفاوت است
وی در ادامه گفت: واقعیت آن است که در دسته بندی علت ها، تحصیلات زنان را از جایگاه اجتماعی و فرهنگیشان فراتر میبرد و سرمایهای فرهنگی برایشان میسازد. قاعدتا نگاه زن تحصیلکرده به دلیل تجربیات اجتماعیاش نسبت به مسائل حتی مسائل حتمی و الزامی زیستی با زنی که فاقد تحصیلات است بسیار متفاوت میشود.
سیارپور همچنین ادامه داد: زن تحصیل کرده سودای داشتن زندگی بهتر را با داشتن استقلال مالی هرچند نسبی از همسر و در نتیجه شاغل بودن در سر دارد و تنها به داشتن مدرک کارشناسی یا ارشد و یا دکترا کفایت نمی کند و از طرفی میخواهد در جامعه حاضر باشد. خب طبیعتا وقتی که صرف حضورش در جامعه خواهد کرد را باید از زمان فرزندآوری و تربیت فرزند کم کند و برای ارتقای وضعیت اجتماعی خودش بکوشد. نتیجه آن که تمایلش به داشتن بچه کم میشود.
این انسانشناس گفت: این نوع تفکر در شرایطی است که جامعه از مادران شاغل حمایت کمی میکند. مثلا در دولت قبلی کودکان دبستانی روزهای 5شنبه تعطیل شدند. این مسئله یکی از بزرگترین ضربهها به مادران شاغل بود. یا این که ساعات مهدکودکهای در دسترس منزل یا نزدیک محل کار با ساعات کاری به سختی قابل تطبیق است. بنابراین تحصیلات را باید در کنار علتهای دیگر دید.
فرصت بچهدار شدن نیست
فاطمه سیارپور در پاسخ به اینکه نقش اقتصاد در کاهش تمایل زنان به فرزندآوری چیست توضیح داد: ببینید! شما با یک مسئله تک مجهولی مواجه نیستید، با یک مسئله کشوری تنها هم مواجه نیستید. باید توجه کنید شما با یک امر پیچیده، حتی بغرنج، چندوجهی و جهانی مواجهید. این وضعیت فقط خاص زنان کشور ما در دوران حاضر نیست. زنان شاغل تقریبا در همه جای دنیا همین وضعیت را دارند.
وی در ادامه گفت: تمایل به فرزندآوری برای زنی که کار میکند به شکل نسبی و با توجه به شرایط اجتماعی کم است. زیرا علاوه بر کار بیرون به قصد بهبود معیشت و اقتصاد باید مسئولیت کارهای خانه و فرزند پروری را هم بر دوش بگیرد. یعنی زن شاغل یک زن خانه دار هم هست ولی زن خانه دار، مسئولیتهای زن شاغل را ندارد و علاوه بر آن همه روز کارفرما و کارمند خودش است و روزش را به خواسته خودش مدیریت میکند.
این پژوهشگر و انسانشناس ضمن اشاره به وضعیت زنان شاغل در کشور ایران اظهار کرد: حالا وضعیت کشور خودمان را از لحاظ اقتصادی در نظر بگیرید. هجوم تبعات سیاستهای اقتصاد سرمایه داری و نیاز به درآمد بیشتر برای گذران زندگی بهتر، بخشی زیادی از زنان را به بازار کار کشانده است. سیاستهای خرید مسکن و خودرو و لوازم خانگی با شرایط اقساطی در وضعیتی که به سوی یک وضعیت ازهم گسیخته مصرفی هم میرویم، ما را مجبور میکند از صبح تا شب کار کنیم تا قسط خریدهایمان را بدهیم و هنوز قسط تمام نشده، وام دیگر برای تامین کالای دیگر بگیریم. خب چنین چیزی عملاً فرصت بچه دارشدن را از خانوادهها میگیرد.
فاطمه سیارپور در ادامه به تاثیر مسائل اقتصادی بر تکفرزندی پرداخته و در اینباره گفت: اگر در این میان زنی هم صاحب بچه شود به همان یکی یا نهایتا دوتا اکتفا میکند. زیرا مشاغلی که در جامعه ما برای زنان تعریف شده، مشاغل پولساز و با درآمد بالا نیست. در حالی که در همه این سالها کشور تورمی دورقمی داشته است.
وی تصریح کرد: یک مسئله دیگر را هم باید در نظر داشت که آن هم باز بعد تاریخی دارد. در دولت گذشته به اذعان بسیاری از تحلیل گران ما با تخریب وسیعی در مدیریت کشور به ویژه شرایط اقتصادی مواجه بودیم که اگر قرار بود کار مثبتی هم انجام شود، در سایه این تخریب وسیع رنگ میباخت.
سیارپور ادامه داد: یکی از این نمونهها تبلیغات برای افزایش جمعیت بود که در آن دولت کلید خورد ولی با بازخوردهای بسیار منفی روبرو شد، زیرا پیش از آن وضعیت کشور از لحاظ مدیریت اقتصادی یک وضعیت بحرانی شده بود و در چنین شرایطی صحبت کردن از افزایش موالید بیشتر یک لطیفه بود تا یک امر به واقعیت تبدیل شونده؛ هرچند که آمار و ارقام جمعیت نشان دهنده وجود یک بحران باشد و هر چند امواج بزرگ مهاجرت نخبگان و حتی غیرنخبگان در همان زمانها اتفاق افتاده باشد و باز هر چند سیاستهای تشویقی مثل کمک مالی دولت (که البته فقط در طی چند ماه با مبلغ بسیار غیرقابل ذکر) تبلیغ میشد.
این انسانشناس با تاکید بر اینکه تنها اشتغال و کمک اقتصادی زنان آنها را از بچهدارشدن منع نکرده گفت: معجونی از حاکمیت شرایط اقتصادی سرمایه دارانه خصوصا نولیبرالی با مدیریت کلان اقتصادی اشتباه در این میان حاکم شده که فرصت یک زندگی لذت بخش را از ما میگیرد و هر چه بیشتر ما را از طبیعت خودمان دور میکند.
فاطمه سیارپور در انتها گفت: نباید فراموش کنیم که فرزندآوری امری طبیعی است که شرایط اجتماعی و فرهنگی ما را از آن منع میکند. ظاهرا شواهد نشان میدهد که به تعبیر انسان شناسانه، فرهنگ علیه طبیعت در حال شوریدن است. این مسئله حتما تبعات مثبت و منفی زیستی، طبیعی، اجتماعی و فرهنگی ثانویه نیز دارد که چون مدیریت زندگی را پیچیده و بغرنج میکند، در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست.