
پيشگيري از بيماريها در طب اسلامي
طب چون موجب پيشگيري از بيماريها و درمان آنهاست، در بهرهوري از مواهب زندگي از تمام علوم بالاتر است و شايد دليل فرمايش رسول مكرم اسلام مبني بر علم بر دو گونه است، دانش دينها و دانش بدنها نشان دهنده همين امر مهم باشد. اول طبيب، خود حضرت باري تعالي است كه در قرآن از زبان حضرت ابراهيم خليل ميفرمايد و اذا مرضت فهو يشفين (وقتي بيمار ميشوم او (حضرت حق) مرا شفا ميدهد).
در واقع، خداوند متعال همانگونه كه دستورات فراواني را براي سعادت روح انسان فرستاده دستورات فراواني نيز براي سلامت جسم بشر نازل كرده است كه اگر كسي به طور كامل تمام اين دستورات مادي و معنوي را رعايت كند، قاعدتا هرگز نبايد بيمار شود و يا در اثر بيماري بميرد، الا به مصالح الهي. زندگاني حضرت خضر، حضرت ادريس، حضرت مسيح، حضرت امام عصر(عج) و عمر طولاني حضرت نوح شاهدي بر اين مدعا هستند ولي بنا به نص صريح قرآن كريم كه فرمود: كل نفس ذائقه الموت (تمام موجودات مرگ را درك خواهند نمود)، تمام انسانها حتي آنهايي كه در اثر رعايت كامل دستورات عمر بسيار طولاني داشته و يا دارند، به هر حال روزي بايد اين جهان فاني را وداع كنند. در همين رابطه امام صادق عليه السلام ميفرمايند: علت بيماريها در انسان سه چيز است: 1- امتحان الهي (به علت عدم رعايت دستورات) 2- عقوبت اعمال 3- عامل مرگ به مصلحت الهي
آنچه به نظر ميرسد در حيطه علم پزشكي است و انسان ميتواند با آن مقابله كند، همان اعمالي است كه موجب عقوبت ميشود و با رعايت دستورات الهي انسان ميتواند جلوي آنها را بگيرد. به عنوان مثال اگر فردي به اين دستور الهي كه بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد، عمل نكرده و دچار پرخوري شود، قطعا به عقوبت آن گرفتار ميگردد و يا اگر كسي مسواك زدن را ترك نمايد، دچار پوسيدگي زودرس دندان شده و به عقوبت آن دچار ميشود. پس اگر ما بتوانيم دستورات يقيني خداوند را مستقيما از قرآن كريم يا كتب الهي و يا از طريق احاديث و روايات صحيح و موثق به دست آوريم و به كار بنديم، حداقل از بيماريهايي كه منشاء آنها عدم رعايت دستورات الهي است مصون خواهيم ماند و در مجموع اين علم را به همراه عقل طب اسلامي ميناميم.
در اينجا لازم است تعريف جامعتري از طب اسلامي ارائه و اختلاف آن را با طب سنتي بيان كنيم. طب اسلامي را شايد بتوان مجموعه دستورات خداوند متعال كه مستقيما از طريق قرآن كريم، دستورات موثق و ساير كتب الهي و يا از طريق احاديث موثق انبياء و اوصياي آنان جهت پيشگيري از ابتلا به بيماريها، حفظ سلامت و درمان آنها، به ما رسيده، به علاوه عقل انسان كه آن هم امانت و هديه خداوند است؛ ناميد.
در حالي كه طب سنتي مجموعه دستورات، سنتها و فرهنگ قبلي يك جامعه در راستاي پيشگيري از ابتلا، حفظ سلامت و درمان بيماريهاي مردم آن جامعه است.
طب اسلامي و طب سنتي ايران و ساير كشورهاي اسلامي ممكن است اشتراكاتي داشته باشند، ولي طب سنتي الزامي به رعايت دستورات شرعي ندارد و ممكن است بعضا دستورات خلاف شرع مقدس نيز تجويز نمايد؛ بنابراين با توجه به تصريح نبودن شفا در حرامهاي شرعي به طور عام، اعتقاد بر اين است كه از دستورات طب سنتي كه برخلاف شرع مقدس است، استفاده نشود. قابل ذكر اينكه همانگونه كه خداوند رزق و روزي بندگان را به خود واجب نمود، سلامت آنها را هم به طور اعم و از روي حكمت براي آنها فراهم نموده است و دليل اصلي آن هم دستورات فراوان بهداشتي و سلامت و درمان بيماريهاست كه به طور مستقيم و غيرمستقيم از سوي خداوند تبارك و تعالي به انسان رسيده است كه خود ميتواند دليل صنعت طبيب بودن ذات اقدس الهي باشد.
ما در اينجا سعي ميكنيم دستوراتي را كه اسناد معتبر دارند، ذكر كنيم تا با به كارگيري آنها از اين گنجينههاي گرانقدر در جهت پيشگيري از ابتلا، حفظ سلامت و درمان بيماريهاي موجود استفاده گردد.
روايتي منسوب به حضرت رسول اكرم است كه ميفرمايند: المعده بيت كل داء (معده خانه تمام بيماريهاست) (طبالنبي ص 2)
حال سوال اينجاست كه مگر ميشود منشاء همه بيماريها معده و تغذيه باشد؟ اگر بيماريهايي مثل سوء هاضمه را كنار بگذاريم، بيماريهايي به نظر ميآيند كه به ظاهر هيچ ارتباطي به معده و تغذيه ندارند مثلا بيماريهاي خود ايمني يا اغلب سرطانها و يا مهمتر از همه بيماريهاي ژنتيكي؛ پس چگونه ميتوان گفت كه اين بيماريها به معده و تغذيه مربوط است و اساسا اگر اين حديث موثق است چگونه ميتوان از اين عقيده دفاع كرد و در صورت اثبات چگونه از آن براي پيشگيري از ابتلا به بيماريها، حفظ سلامت و يا درمان آنها استفاده نمود؟
همانگونه كه ميدانيم بيماري در واقع خارج شدن بدن انسان و ارگانهاي آن از حالت طبيعي است؛ يعني در حالت بيماري بسته به نوع آن كل بدن و يا قسمتي از آن دچار اختلال در عملكرد ميشود. بدن انسان از ارگانها و ارگانها از سلولها تشكيل شدهاند، لذا ميتوانيم بگوييم اگر تمام سلولها درست كار كنند و هيچ مشكلي نداشته باشند، ارگانها نيز مشكلي نخواهند داشت و اگر ارگانها درست كار كنند، كل بدن انسان در سلامت كامل خواهد بود و فرد هيچ بيماري نخواهد داشت. پس اگر ميخواهيم بدانيم كه انسان چگونه بيمار ميشود، بايد اول ببينيم سلول چگونه دچار اختلال ميشود و يا آزرده ميگردد. اين مطلب را به طور كلي تحت عنوان مبحث آزار سلولي يا Cell injury مورد بررسي قرار ميدهيم تا ببينيم آيا تغذيه ميتواند در تمام ابعاد و شؤون انواع بيماريها دخالت مستقيم يا غيرمستقيم داشته باشد.
به طور كلي آنچه موجب آزار سلولي در بيماريهاي غيرترومايي ميگردد، عبارت است از:
1- آزار به علت ميكروارگانيسمها
2- آزار به علت كمبودهاي تغذيهاي و مواد انرژيزا
3- آزار به علت كمبودهاي تغذيهاي مواد مكمل و ويتامينها
4- آزار به علت تجمع مواد زايد در داخل يا خارج سلولها
همانگونه كه مشاهده ميشود در صورتي كه سلول انرژي كافي جهت از بين بردن عوامل آسيب رسان داشته باشد، اين آزارها نميتوانند در عملكرد آن ايجاد كنند. البته منظور از بيماريها در بحث ما علاوه بر عوامل آسيبرسان محيطي مثل تروماها حاصل از ضربه، برق گرفتگي، حرارت، اشعه و عوامل شيميايي مثل سموم، اسيدها و بازها نيز ميباشد، زيرا اين عوامل ميتوانند علل انساني و عمدي داشته باشند و اساسا متفاوت از بيماريهاي داخلي يا عفوني و مانند آن هستند و از بحث ما خارجند؛ با اين وجود اگر سلولها از لحاظ سطح انرژي و توانمندي در وضعيت مناسبي باشند، همين عوامل را هم بهتر تحمل ميكنند و آسيب كمتري به آنها ميرسد.
در يك جمله اگر تغذيه كه منبع انرژي سلول است كامل و متعادل باشد، موجب عملكرد صد درصد سلولي و عملكرد صد درصد سلولي موجب عملكرد صد درصد ارگانها ميشود و وقتي تمامي ارگانها و سيستمها صد درصد درست كار كنند، تمام بدن در سلامت كامل است به عنوان مثال اگر سيستم ايمني عملكرد ابتيموم يا كامل داشته باشد بيماري خود ايمني چگونه به وجود آيد و يا عوامل عفوني چگونه ميتوانند موجب بيماريهاي مهلك شوند و همينطور است سيستم گردش خون، قلب، گوارش، مغز و اعصاب، استخوانها و ساير ارگانها.
در مورد بيماريهاي نئوپلاستيك يا سرطاني و يا بيماريهاي ژنتيكي همانگونه كه ميدانيم بيماريهاي نئوپلاستيك به شدت به عملكرد سيستم ايمني مربوط هستند و در حضور يك سيستم ايمني كارآمد به علت تشخيص و انهدام سلولهاي تغيير يافته اساسا عمده نئوپلاسمها نميتواند به وجود بيايند و برخي از نئوپلاسمها مثل بعضي از لوكميها (سرطانهاي خون) كه در اثر عدم تمايز سلولي به وجود ميآيند، باز هم در حضور انرژي كافي و توانايي سلولها در عملكرد تمايز از سلولهاي نارس به سلولهاي بالغتر نبايد با اين پديدهها هم روبرو شويم. درخصوص بيماريهاي ژنتيك هم با توجه به اينكه اين بيماريها اغلب به دليل ايجاد يك ژن معيوب در خود فرد است كه در نتيجه اختلال در تقسيم سلولي و مراحل آن يا جهشهايي كه در اثر نقص سلولها در ترميم كاستيها و اختلال در DNA ايجاد ميشود و يا به دليل انتقال اين ژنهاي معيوب از نسلهاي گذشته به فرد است كه باز ميتواند در اثر اختلال انرژي سلولي در ترميم نقصهايي در DNA اتفاق بيفتد؛ بنابراين حتي بيماريهاي ژنتيكي، چه آنهايي كه در خود فرد بيمار به وجود آمدهاند و چه بيماريهايي كه از نسلهاي قبل به فرد رسيدهاند، از نظر علمي ميتوانند به علت نقص در تغذيه فرد يا اجداد وي باشند.